سرمایه گذاری در نوآوری قابل مقایسه با سرمایه گذاری سنتی در کسب و کارها نیست؛ بنابراین وقتی که همان ایدهها سرمایهگذاری در نورآوری را مطابق با سرمایهگذاریهای سنتی به کار میبرید، خیلی انتظار پیشرفت برای کسبوکارهایتان را نداشته باشید و حتی ممکن است اشتباهاتی را انجام دهید که کسب و کار شما را به مرز نابودی بکشاند. باید بگوییم که دستیابی به نوآوری آنقدرها هم فکر میکنید، ساده نیست و باید قید یک سری از چیزها را بزنید. اگر میخواهید در این مورد بدانید، پیشنهاد میکنیم تا انتهای این مقاله از دیباگ با ما همراه باشید.
مهمترین اشتباه مدیران برای سرمایهگذاری در نوآوری
اکثر شرکتها اهمیت نوآوری محصول برای تجارت را بهخوبی میدانند و معمولا بر روی محصولات یا کالاهایی که دارند، تمرکز میکنند. زمانی که این شرکتها سعی میکنند با کالا یا خدمات جدیدی نوآوری کنند، نرخ شکست بالا میرود که اغلب به عنوان نرخ شکست 60 تا 80 درصد برای راه اندازی محصول جدید گزارش میشود.
نوآوری عبارت است از اجرای عملی ایدههایی که منجر به معرفی کالاها یا خدمات جدید یا بهبود در ارائه کالا یا خدمات میشود. این فرآیند ایجاد چیزی جدید یا بهبود کلا یا محصولات قابلتوجهای است که از قبل وجود داشته است.
همه اینها برای مشاغل مثبت به نظر میرسد، با این حال، نوآوری واقعی اغلب به سرمایه گذاری قابل توجه در تحقیق و توسعه و همچنین زمان و منابع برای ارائه محصولات یا خدمات جدید به بازار نیاز دارد. برای سرمایهگذاری در نوآوری، داشتن درک روشنی از اهداف استراتژیک اصلی کسب و کار شما و اطمینان از اینکه در مرحله راه اندازی به آنها پایبند هستید، مسئله مهمی است.
این مسئله در خصوص فناوری، موضوع مهمی است؛ توسعهدهندگان وسوسه میشوند که مشکل را حل کنند، اما این کار به نوبه خود میتواند منجر به محصولات یا خدماتی شود که مورد استقبال مشتریان قرار نمیگیرند و اگر مراقب نباشید، میتوانید به خاطر نوآوری چیزی را ایجاد کنید که هیچ کس نمیخواهد یا به آن نیاز ندارد.
یکی از بزرگترین اشتباه مدیران اجرایی و مدیران مالی هنگام سرمایهگذاری در نوآوری، این است که از تیمهای نوآور میخواهند طرحهای تجاری بنویسند، فکر میکنند میتوانند پروژههای نوآوری موفقرا انتخاب کنند و از پروژههایی که کار نمیکنند، خودداری میکنند. در حالی که باید در مسیر قرار بگیرند تا خودشان متوجه شوند که باید چه قدمهایی بردارند و از چه اشتباهاتی اجتناب کنند. در هر صورت ما در این مقاله 3 تا از بزرگترین اشتباه مدیران را با هم مرور میکنیم و در نهایت پیشنهاداتی را برای کارهایی که رهبران ارشد ممکن است انجام دهند، ارائه میدهیم.
این پیشنهادات بر اساس مصاحبهای است که Alex Osterwalder (مدیر عامل، Strategyzer) اخیرا با Alex Haneng در Posten و Host of Ledertips) داشته است.
1. از تیمها میخواهند که طرحهای تجاری بنویسند.
ما هنوز میبینیم که شرکتها از تیمهای نوآوری در مراحل اولیه میخواهند طرحهای تجاری ارائه دهند، اما این کار چندان جالب نیست. وقتی از یک تیم درخواست یک طرح تجاری میکنید، از آنها میخواهید که به شما این باور را بدهند که میدانند این ایده کار میکند و شما فقط باید آن را اجرا کنید.»
به این دلیل که در ابتدا، ایدههای خوب و ایدههای بد یکسان به نظر میرسند. شما نمیدانید کدام پروژه موفق خواهد بود. ایدههایی که در صفحه گسترده یا پاورپوینت یا حتی روی کاغذ امیدوارکننده به نظر میرسند، ممکن است اشتباه باشند. به همین دلیل است که هرگز نباید بر روی یک پروژه بر اساس یک طرح تجاری سرمایه گذاری کنید.
شرکتهایی که هنوز از طرحهای تجاری (در نوآوری در مراحل اولیه) استفاده میکنند، خطر شکست را به حداکثر میرسانند. علاوه بر این، مکانیسم سرمایهگذاری و معیارهای مورد استفاده برای سنجش موفقیت در نوآوری، اساسا با مواردی که برای رشد یک کسبوکار مستقر استفاده میشود، متفاوت است. به همین دلیل است که طرحهای تجاری برای پروژههای نوآورانه کار نمیکنند. طرحهای کسب و کار در سرمایه گذاریهای سنتیتر مانند: ساخت یک کارخانه جدید یا گسترش زنجیره تامین موجود معنا مییابد.
2.تمرکز آنها فقط بر اعداد و ارقام است.
یکی از بزرگترین اشتباه مدیران این است که برای سرمایهگذاری نورآوری فقط به اعداد و ارقام توجه دارند؛ «اندازه بازار چقدر است؟»، « ارزش خالص فعلی چقدر محاسبه شده است؟» و مفاهیمی از این قبیل که آمار و ارقام حدودی شرکت را نشان میدهند. اگر یک مدیر عامل قبل از اجرای یک پروژه فقط بر اعداد و ارقام تمرکز کند، در اصل واژه نورآوری را از بین میبرند. بگذارید که این مفهوم را با یک مثال برایتان توضیح دهیم. اندی گرو مدیرعامل شرکت اینتل ، فردی بود که از همان ابتدا این مسئله را بهخوبی درک کرد.
زمانی که مهندسان به او تحقیق و کار بر روی چیزی که ریزپردازنده میخواندنش را دادند، در مورد عدد و رقم و تحقیقات بازار هیچگونه صحبتی با او نداشتند؛ اما این فرد بدون درنظر گرفتن این موضوع بودجهای را برای این کار اختصاص داد و اکنون یکی از موفقترین شرکتهای جهان است.
3.باور اینکه به موفقیت رسیدهاند.
یکی از مهمترین اشتباه مدیران و چیزی که باعث کشته شدن نوآوری خواهد شد، موفقیتهای مالی مستمر است. یعنی وقتی که سازمان شما در صدر صنعت قرا دارد یا اینکه خیلی خوب در کار عمل میکند و فکر میکند که به موفقیت رسیده، ساری گزینهها و نقطه نظرات را کنار میگذارد. این موضوع شاید در نگاه اول موضوع بدی به نظر نرسد، اما بعد از مدتی متوجه میشوید که زمینه و محیط تغییر پیدا میکنند. بهتر است بدانید که وقتی که اطراف و محیط موفقترین و بهترین شرکتها هرکدام در صنعت خودشان تغییر میکند، دشوار است که بتوانند خودشان را با این تغییرات سازگار کنند.
البته در نظر داشته باشید که آزمایش ایدههای جدید میتواند به درگیر نگه داشتن توسعه دهندگان و تیم شما کمک کند، در حالی که به شما این امکان را میدهد که ببینید کدام ایدهها کار میکنند و کدام برای شما فایدهای ندارند. این آزمایشها نه تنها از هدر دادن زمان و پول برای پروژههایی که به احتمال زیاد موفق نیستند، جلوگیری میکنند، بلکه به شما این امکان را میدهند که روی پروژههایی سرمایه گذاری کنید که به احتمال زیاد منجر به موفقیت میشوند.
وقتی تصمیم سرمایهگذاری را صرفا بر اساس یک طرح تجاری میگیرید، یعنی میدانید کدام پروژههای نوآورانه موفق خواهند شد و کدامها شکست خواهند خورد. واقعیت این است که هیچ کس نمیداند که قرار است آینده یک شرکت چطور رقم بخورد.
نحوه کار سرمایهگذاران خطرپذیر را در نظر بگیرید: آنها در مجموعهای از استارتآپها سرمایهگذاری میکنند، کاملاً آگاهند که نمیدانند چگونه برندهها را انتخاب کنند، آنها مجموعهای از شرطهای کوچک را ایجاد میکنند و شرط میبندند که از هر 10 یک نفر موفق خواهد بود. بنابراین آنچه مدیر عامل و مدیر مالی شما باید بدانند این است که سرمایه گذاری در مجموعهای از پروژههای نوآورانه بهترین شانس موفقیت را ارائه میدهد. شرطبندیهای کوچک در مراحل اولیه صرف یافتن این موضوع است که چه چیزی برای شرکت شما موثر است و چه چیزی نیست!
همه این 3 مورد را که کنار بگذاریم، برخی از شرکتها این اشتباه را دارند که دائم نظر مشتریانشان را میپرسند و تقریبا سالی یکبار پیمایش مشتریان را انجام میدهند. قطعا خودتان را هم این را میدانید که انجام دادن و پرسیدن نظرات مشتریان همیشه برای موفقیت یک سازمان ضروری است؛ اما برای ایدههای نوآورانه کاربرد چندانی ندارد. دراصل شما نظر مشتریانی را میپرسید که در حال حاضر مشتری شما هستند، از محصولات و خدمات شما راضی هستند و تمرکز شما فقط بر این افراد است؛ در صورتی که آنهایی که در حال حاضر مشتری شما نیستند چطور؟
چند نکته مهم در این زمینه...
- یک نکته دیگر این است که یک شرکت از مشتریان بالقوه در خصوص ایدههایشان در مورد نوآوری و در قالب تحقیقات بازار سوال میکند، نتایج این کار باعث فریب خود شرکت خواهد شد.
«مشتریان را فراموش کنید. اگر میخواهید واقعا نوآور باشید، باید شما مشتریان را رهبری نمایید نه اینکه توسط آنها رهبری شوید.» این نظر فاروغ چاودری مدیر تولید یکی از شرکتهای شدیدا نوآور است. - بسیاری از مدیران از خودشان سوال میکنند که رقیب اصلی آنان چه کسی است و فکر میکنند که شرکتی که بیشترین شباهت را به آنها داشته باشد، رقیب اصلی آنهاست؛ درحالی که شرکتی که بیشترین شباهت را به شما داشته باشد، از کماهمیتترین رقباست. خیلی از مدریان این ذهنیت را دارند که چون همه شرکتها فلان کار را در مسیر موفقیت انجام داند، آنها هم باید همین کار را بکنند؛ اما بهتر است بدانید که بزرگترین نوآوریها از به چالش کشیدن سنتها و باورهای صنایع مختلف به وجود میآیند.
- در نظر داشته باشید که دریافت محتوا با معیارهایی که قبلاً انتخاب کردهاید آسان است. با این حال، همانطور که فرآیندهای کسب و کار و نوآوری شما تکامل مییابد، معیارهای شما نیز باید تکامل یابد. برای اینکه بتوانید به موقع به تغییرات واکنش نشان دهید و فرآیندهای نوآوری خود را به درستی مدیریت کنید، باید مطمئن شوید که معیارها مرتبط و به روز هستند. میتوانید بررسیهای منظم انجام دهید و ببینید آیا KPIهای شما همچنان شما را به مسیر درست میبرند یا خیر. هنگام بازبینی و بهروزرسانی معیارهای خود، هنوز ضروری است که بتوانید به برخی از سؤالات اساسی در مورد اهداف استراتژیک خود پاسخ دهید و پیشرفت در تمام سطوح سازمان شما اندازهگیری میشود. بنابراین، هنگام ارزیابی معیارهای نوآوری خود، تصویر بزرگی در ذهن داشته باشید، زیرا معیارهایی که در گذشته به خوبی کار میکردند ممکن است در آینده قابل اجرا نباشند.
- بهعنوان یک نکته مهم باید این را بگوییم که بر نوآوریهایی تمرکز کنید که با اهداف تجاری شما همسو باشد. مدام به خودتان یادآوری کنید که اهداف بلند مدت شما برای کسب و کارتان چیست؟ سپس از خود بپرسید که چگونه نوآوری میتواند به شما در دستیابی به این اهداف کمک کند؟ انجام این کار بسیار مهم است؛ زیرا گاهی اوقات نوآوریهای خاصی میتواند منجر به تغییراتی در مدل کسب و کار شما شود که برای آن آمادگی ندارید. این موضوع میتواند یک چالش بزرگ باشد، زیرا باید عملیات و فرآیندهای خود را برای سازگاری با تغییرات جدید تطبیق دهید.
- سرمایهگذاری برای نوآوری هزینه بالایی برای شما دارد؛ بنابراین بیشازحد به پروژههایی که قادر به تامین مالی یا حمایت کامل آنها نیستید متعهد نشوید. این موضوع نه تنها میتواند منجر به مشکلات مالی شود، بلکه حتی باعث میشود که بتوانید زمان خودتان را از دست بدهید.
- یادتان باشد که سرمایهگذاری در نوآوری همیشه باید بر اساس یک هدف کاملا مشخص و روشن باشد. کسبوکارهای بزرگ، آنهایی هستند که به چیزی که برای دستیابی به آن در نظر گرفتهاند وفادار میمانند و در حین حرکت نوآوری میکنند، اما این کار را به گونهای انجام میدهند که نیازهای خاص مشتریانشان را برطرف کند، نه صرفا کپی برداری از ایدههای رقبا. یاد بگیرید که نوآوری کنید، نه تعقیب و گریز!
سخن پایانی
خلاصه بگوییم که اگر ایدههای نوآورانه دارید، باید قید یک سری از کارها را بزنید. مثلا: به اعداد و ارقام تکیه نکنید، نظر مشتریان را همان ابتدا نپرسید و سعی کنید روی روند کاری خودتان تمرکز کنید. مهمتر از همه فکر نکنید که به موفقیت کامل رسیدهاید و دیگر نیازی نیست که اقداماتی انجام دهید. برای سرمایهگذاری نوآورانه باید قید این اشتباهات گفته شده در این مقاله را بزنید. برای مشاوره برای راه اندازی کسب و کار اینترنتی میتوانید از مشاورین دیباگ استفاده کنید.